مسافر



آن شب در منزل آقای فرش باف عده بسیاری از معتمدان بازار مهمان بودند و جلسه ی غدیریه برگزار شده بود . برخی از دوستان نیز در آنجا حضور داشتند.

 کنار من آقایی نشسته بود که میگفت طلا فروش است و از اول مجلس اصل ولایت فقیه را نقد میکرد و میگفت : ما انقلاب کردیم که فردی حاکمیت خود را اعمال نکند . حالا چگونه بپذیریم که خودمان آنرا ایجاد کنیم اگر بنا باشد ولایت مرجعی بر ما حاکم شود چرا فقط آقای خمینی باشد؟ مگر دیگران از او کم ترند ؟ اصولا با این اصل مخالفم

گفتم برای روشن شدن ذهن خودم از شما سوالاتی از جنابعالی بپرسم ؟

کمی مکث کرد و گفت : بفرمایید ! باید به سوالات شما جوانان پاسخ داده شود تا مرتکب اشتباه نشوید

گفتم سوال اول : اصولا حکومت و ولایت فقیه از آن کیست ؟

کمی فکر کرد و گفت : در حال حاضر ولایت حق آقا اما زمان عج است

گفتم : درست است و چه کسی این حق را به ایشان داده است 

گفت : خدا

گفتم : چون این حق را خدا یه ایشان داده است پس هر چه بگویند باید اطاعت کنیم مثلا چگونه کشور را اداره کنیم چطور معامله کنیم چگونه وظایف عبادی خود را انجام دهیم چگونه ارتش را اداره کنیم چگونه با دیگر کشور ها ارتباط برقرار کنیم و . آیا موضوعی هست که بگوییم این دیگر در اختیار ما هست و آقا نمیتوانند در این مورد دخالت کنند ؟

گفت : نه خدا نکند ! کسی حق چنین اظهار نظری را ندارد . هر چه ایشان بگوید آن کار باید انجام بگیرد .ایشان ولی خدا بر روی زمین است.

گفتم : پس تا این جا اختلاف نظری نداریم

گفت : نمیتوانیم داشته باشیم

گفتم سوال بعدی : آیا این حق مطلق امام زمان عج فقط در زمان حضورشان نافذ است یا در زمان غیبتشان هم نافذ است ؟ 

باز کمی فکر کرد و گفت : هم در زمان غیبت و هم در زمان حضور در هر زمانی امام زمان ولی مطلق است .

گفتم : پس با این فرمایش شما نتیجه میگیریمک که ولایت مطلق چه در زمان غیبت و چه در زمان حضور از آن امام معصوم ع است و بدون نظر ایشان هر کاری عبث و خلاف خواهد بود 

گفت : درست است و الان که دسترسی به ایشان مقدور نیست ما هر چه انجام دهیم نمیدانیم مورد نظر ایشان هست یا نه ؟

گفتم : اگر فرمایش شما را قبول کنیم چطور میفهمیم حتی اعمال عبادی مثل نماز و روزه و خمس و زکات صحیح و مورد نظر ایشان هست یا نیست ؟

گفت : در مورد مسائل عبادی علما حکم می کنند و آنها نمایندگان امام ع هستند

گفتم : ببخشید بنده عرض میکنم این کار یعنی نمایندگی امام در علما یک مسئله ی ساختگی است و صحت ندارد چه می فرمایید ؟

با نگاه سرزنش آمیزی به من نگاه کرد و گفت : من نمیدانم ولی اصولا نباید دیدگاه شما درست باشد . صبر کن از آقای پشم باف بپرسم تا جواب شما را بدهد .با صدای بلند که همه ی اهل مجلس متوجه اش شدند از آقای پشم باف سوال مرا پرسید.

آقای پشم باف در جواب گفت : این نمایندگی بر اساس فرمان شخص امام عج است که فرمود : «اگر به من دسترسی نداشتید در موضوعات به کسانی که روایت کننده ی احادیث ما هستند و شخصی پاک و سالم خدا ترس و مخالف نفس و تابع امر پروردگار هستند رجوع کنید » بر اساس این فرمایش مراجع انتخاب میشوند و عمل به فتوای آنها مثل عمل به روش امام ع است .

آقای طلا فروش برگشت و با صدای بلند به بنده گفت : عزیزم این هم جواب شما! کافی است ؟

بعد از این بحث سکوت کامل در جلسه حکم فرما شد. همه متوجه بحث بین ما شده بودند و منتظر ادامه ی آن بودند .

در جواب گفتم : اگر این نظریه را قابل قبول کنیم که بر اساس حدیث شریفی از ایشان مراجع از بین علما انتخاب میشوند و این انتخاب معمولا از بین کارشناسان حوزه که عموما از هم ترازان علمی مراجع هستند انجام می گیرد تا در امور عبادی به بنده و جناب عالی روشی بدهند که موافق نظر امام عج باشد آیا این نمایندگی عام فقط در مسائل عبادی است ؟ آیا در حدیثی که آقای پشم باف از امام عج نقل کردند قید مسائل عبادی داشت ؟ یا اشاره به تمام حوادثی دارد که وجود دارد؟ پس قبول دارید که به هر موضوع که در آینده اطلاق میشود؟

او داشت فکر میکرد ودوباره تکرار کردم : قبول دارید ؟

آقای پشم باف گفت : ایشان یکی از متدینین بازار هستند چرا قبول ندارند ؟ چرا تکرار میکنید ؟

آقای طلافروش گفت : بحث ما در مورد ولایت فقیه بود ایشان حق دارند از من نظر بگیرند . ایشان مثلا میخواست سوالاتی از بنده بکند ولی معلوم شد که میخواهند بنده را با موضوع آشنا کنند. پاسخ می دهم. با این روایت باید قبول داشته باشیم که در همه ی مسائل باید تابع حضرت ولی عصر عج باشیم ولی چگونه ؟

گفتم : اگر قبول داشته باشیم که تمام امور باید مطابق نظر ایشان باشد باید به دنبال راهکار باشیم که عقل حکم میکند و شرع نیز آن را تایید میکند . عمل به نظر فقها در مسائل عبادی برای جامعه ایجاد مشکل نمیکند و هر کس میتواند از مراجع تقلیدی تبعیت کرده و بر اساس فتوای او عمل نماید ولی در مدیریت جامعه این امر به دلیل اختلاف نظر فقها باعث به وجود آمدن هرج و مرج در اجتماع شود و باید در مدیریت جامعه حکم واحدی جریان پیدا کند تا امور جامعه نیز موافق نظر آن بزرگوار انجام شود . ولایت فقیه در قانون اساسی یعنی نمایندگی امام زمان عج در اداره امور جامعه. ولی فقیه با استفاده از ابزار های اجتماعی امروزی مثل مجلس خبرگان شورای نگهبان و قوای سه گانه جامعه را اداره میکند و بر این اساس است که در جای جای تعیین تکلیف قانون اساسی نکته ی مهم و حاکم این است که هر قانون و تصمیمی که در نظام جمهوری اسلامی بر خلاف شرع گرفته شود باطل است . نقطه ی پرگار نظام هدایت ولی فقیه است . مجلس خبرگان یعنی جمعی از علما که در مرتبه ی تشخیص فرمایش امام عصر عج قرار گرفته اند ولی فقیه را کشف میکنند تا جامعه بدون سرپرست مجاز که به صورت عام از طرف امام عج است نماند برگزاری همه پرسی به این معنا نیست که ما مردم ایران تصویب میکنیم که ولی فقیه این قدرت را داشته باشد یا نداشته باشد بلکه این قدرت از طرف صاحب قدرت امام زمان به ولی فقیه واگذار شده است. ما چون در زمان غیبت هستیم و ایشان خودشان حضور مدیریتی در جامعه ندارند ناچاریم مطالب و موضوعات ابتلایی جامعه را دسته بندی کنیم و وظایف و مسئولیت مدیران تراز اول جامعه را تعیین کنیم تا خلط مسئولیت نشود و اسمش را میگذاریم قانون اساسی

حرفم که تمام شد صدای صلوات حاضران بلند شد همان آقا بلند شد و ادامه داد : همه ی ما وظیفه داریم تا این موضوع را برای مردم روشن کنیم . همان طور که نگرش بنده در اول بحث چیز دیگری بود و خدا مرا با این موضوع آشنا کرد خیلی از مردم هم همین طور هستند


+ خیلی خوب نوشته 

اولش نوشته که باید به سوالات شما جوانان پاسخ داد بعد میگ خدا منو با این بحث هدایت کرد تا دچار اشتباه نشم

پس همیشه نمیشه گفت حق با اونایی هست که از لحاظ سنی بالا هستن.

+ کتاب شبیخون به خفاش و شکار کرکس ها و شکاف رمان های بسیار خوبی هستن که شیوه ی اطلاعاتی بودن رو به آدم یاد میده

وقتتون رو باکتاب پر کنید . :)


از بزرگ فرد خونواده تا کوچک فرد خونواده تو این 6 روز هر دقیقه اش جویای اینترنت بودندکلافه شده بودند سر تیتر خبرشده بود آذی جهرمی و خبرگزاری هایی که دائم رژه میرفتند رو این خبر که بازدید بیشتر بخورند و سوال سوال که کی میاد

به این میگن مضطر

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو

ولی او نمیاد

کسی پیگیرش نیست

کسی نمیره از یکی بپرسه پس کدوم جمعس ؟ کدووووم جمعه باید منتظرش باشیم ؟

کم کم اعتقادا ضعیف شده مث روز ششم قطعی نت که همه زمزمه میکردن دیگ نمیاد 

دیگ اعتقادا ضعیف شده میگن نمیاد 

آقا آماندی گلمه

آقا هاوا بتر دوماندی گلمه

بیر زمان هر نه واریدی یاخشیدی

ایندی هر نه وارسا یاماندی گلمه


 

 

 

 


آدم که سنش میگذره نسبت به خیلی از مفاهیم دیگ اون طرز تفکر قبلی رو نداره دیگ نمیتونه به آدما با دید مثبت و خوب نگاه کنه دیگ نمیتونه به کلمات با دل پاک و صاف نگاه کرد دیگ نمیشه دنیارو از دید یک معصوم نگاه کرد این دنیا اینقدر آدمو مشغول خودش میکنه که متوجه نمیشه میشه یکی مثل خودش پر از گند و کثافت میدونین چرا میگم گند و کثافت چون اگ نبود عالم دیگه ای به جز این عالم نبود

کاش میشد همیشه بچه میموندیم با احساس با اخلاص بی ریا 

کاش میشد حق داشتیم انتخاب کنیم 

کاش میشد مام زندگی کنیم .


هر وبی که هست زندگی داره تمام حرف ها و خنده ها و گریه ها و درد دلاش جون دارن نفس میکشن پس بیاید این زندگی رو ازشون نگیریم
با شمام هستم خانم بهار نارنج و ایضا محمود دادا و ایضا وب بق بقو که نیست .
و ایضا اونایی که دیر به دیر چراغشون روشن میشه

میخواست لبش را برای حرف های نزده اش باز کند اما نمیتوانست چشمانش پر شده بود و در آن سیاهی به قرمزی میزد در واقع چشمانش برق میزد نمیخواست مستقیم به چشمانم خیره شود این دومین باری بود که دست در دست هم در خیابان های مشهد دور از چشم بزرگ تر ها که اجازه ی هم چین کاری را به آدم نمیدهند میچرخیدیم یک ریز من حرف میزدم و شوخی میکردم یک لبخند تلخ تحویلم میداد و سرش را دوباره به سنگ فرش ها میدوخت حس میکردم ولی نمیخواستم بحثش را باز کنم نمیدانم کارم درست بود یا نه ولی گرمای دستانش را خیلی دوست داشتم دوست داشتم هی این کار حرام برایم تکرار شود و هی استفتا کنم از مجتهد و نه بیاورد و من پایم را روی خط قرمز بگذارم چه حرام شیرینی هر از گاهی دستان کوچکش را میان دستان مردانه ام میفشردم و میگفتم چقد سردهه دوباره نگاهم میکرد میگفتم جماعت له له میزنند برای همچین موقعیتی حالا که اتفاق افتاده برای ما تو حرف نمیزنی ؟ میگفت مثل فیلم ها دارم فریم به فریم این لحظه ها را در خاطراتم ضبط میکنم گفتم من دوربینم کار نمیکند میدهم برای من هم بزنی لبخند زد گفت شوخی میکنی که من بخندم یا خودت را به بیخیالی زده ای ؟ گفتم دنیا همین است همینقدر تلخ . بین دستانمان حتی خلا هم وجود ندارد اما بعد چند ساعت این فاصله ی نیم میلیمتری تبدیل به فاصله ی کیلومتری میشود آدم نباید مثل آنهایی باشد که برنج را میخورند و کباب را آخر نگاه میدارند تا طعم خوشش را بچشند آخر سر هم برنج سیرشان میکند و نه میفهمند برنج چه بود و نه کباب حال که هستیم مروارید های چشمانت را برای روزی نگاه دار که اسم کوچکم را بی محابا کنار خانواده خودت و خودم به لب آوری از همین امام رضا میخواهم اگر قسمت و تقدیر و شانس و هر کلمه ی دیگری که حکایت از نوشته ی خدا بکند برایمان رقم بزند لبخند میزد با لبخند زیبا تر میشد نمیگویم مثل ماه شب چارده ولی زیباتر از احساس من 


+یک همچین تصوری رو خیلی دوست دارم اتفاق بیفته

+ نوشته خیلی خیالی است :)


بچه مدرسه ای اومده بود میگفت دوستم تو کلاس داشت صلوات میفرستاد گفتم خدا رحمت کنه گفت برا چی ؟ گفتم صلوات میفرستی گفت نه برا اون نیست گفتم پ چیه ؟ گف بخاطر برفه میخوام برف بباره تعطیل شیم
خدا لااقل بخاطر این معصوم ها رحمت خودت رو از ما دریغ نکن

مهدی هر از گاهی از کار هایش حرف میزند زیادی قمپز می آید زیادی از خودش تعریف میکند میدانم همه کار میکند و جربزه اش را دارد ولی خوشم نمی آید از طرز حرف زدنش تازه ازدواج کرده تقریبا دو سه روز است آمده بود که مثلا مارا از خوبی های دو نفره بودن و کافه رفتن و غذا خوردن در بیرون و شب و روز با ماشین گشتن تعریف میکرد و میگفت باید ازدواج کنید این افعال که جمع میبندم برای خودم نیست بیشتر برای فرهاد بود که من هم هر از گاهی مخاطب قرار میداد ولی خب او نمیداند که ما مثل بابایش ماشین اف هاش نداریم آن هم چراغ کوچک او نمیداند که ما خانه مان 500 متر نیست مثل خودش او نمیداند که الان ما دغدغه مان چیز های دیگر است
با این که میگوید دست در جیب خودش میرود ولی اشتباه میکند ما که میدانیم
بهش گفتم مهدی ما آرزو هایمان را خاک کردیم
شما خوش باش
میگفت نه نمیدانید که وقتی حرف میزند آدم چقدر آرام میشود ( از دهانش آب راه افتاده بود )
و من و فرهاد به هم نگاه میکردیم و سکوت
شاید بعضی چیز هارا نمیشود درک کرد .

توصیه آکد ( موکد موکد موکد سه تاش با هم میشه آکد) میکنم برید کتاب ماجرای فکر آوینی رو بخونین

اگ میخواین زندگی خودتون رو بیابید

طرز فکرتون رو اصلاح کنین حتما این کتاب رو بخونین

خیلی مرررره این کتاب


از مستند ها هم توصیه میکنم انقلاب جنسی و ایکسونامی رو مشاهده فرمایید


از همون اولشم از این رشته متنفر بودم از همون دوران دبیرستانی که دو واحد براش درس خوندم حالا به این پی برم که چرا روانم با این رشته روانی سازگار نیست خب راستم میگه
روان تحت اللفظیش میشه جاری یعنی چیزی که جاریه نمیشه منظور جسم رو گرفت چون جسم در یک مکان و زمان مشخص محبوسه پس جسم نیست یه چیزیه که یک جا بند نمیشه و نمیشه گفت اینجاست موقعی که برا طرح ولایت مشهد بودیم تو درس انسان شناسی میگفت روح تو جسم ما نیست در واقع متصله ( و همین موقع بود که به آهنگ متصل است اوی چاوشی پی برم ) به جسم هست چون یه چیز نامحدود نمیشه تو یه جسم محدود محبوس بشه پس روان منظور همون روحه خب آقای داروین گفتن که جسم ما از اول دو مولکول جرقه خوردن و شدن وزغ و بعدم شده میمون و بعدم شده انسان یکی نیس بهش بگه خب عزیز من این جرقه رو کی زده این مولکول رو کی خلق کرده اصن گیریم خلق شد و این بِشَری ک میگی طی این مدت شد بَشَر این بشر موقع خواب چرا تو خودش نیس ؟ بذگریم 
رشته کلام پاره پاره شد عصن از چیییی حرف میزدم آها روان
آقا گفتن ما روانشناسی میخونیم که شمارو درمان کنیم اونم با چی ؟ با قرص !!! عجب مایی که ثابت کردیم روان همون روحه رو میخوان با قرص درمان کنن انگار مث این میمونه که بگن با شمشیر داریم میریم به جنگ با ارواح
مسخرست نه ؟
خدا میگه و نفخت فیه من روحی من از خودم بهش دمیدم تا حیات یافته این انسان اونیکه شما میگید نیست این انسان جسم نیست این انسانو تو این دنیا نبینینش این انسان حقیقتش جای دیگس به این جسم درگیر نباشید 
پس برای درمان این روح و روان باید برایش نسخه ی آسمانی پیچید نه قرص و دوای ساخت آلمان 
من میتونم دکتر جسم رو هضم کنم اما این دیوانگانی که میرن درس فروید بی همه چیز رو میخونن و میان اسم خودشونو میزارن دکتر روانی نه!
در واقع اونیکه میاد و در نقد این متن مینویسه بی همه چیز خودتی نمیخوام بگم اون ماتریاله و به خدا اعتقاد نداره بلکه حتما و قطعا میگم ماتریاله و بویی از دین نبرده .

+تحت تاثیر فرا گرفته ی کتاب های شهید آوینی (رستاخیز جان و 10 تای دیگه ) و کتاب فکر آوینی جناب یامین پور صفحات وسط




مرا با وجود تو به آهنگ چِکار ؟!

این صداست که وجود آدمو آروم میکنه

نه صدای آنهایی که چه چهشان فقط برای چند ثانیه وجود آدمی را میکنند و مثال بارز عسر بعد یسر میشوند

اللهم ان قلوب المخبتین الیک والهه

دانلود کنید کاملش رو بذارید تو فضای خونه همینطوری پخش بشه

عشق کنید .


+دعای کمیل


گریه کردم بخاطر از دست دادن دوستان ابتداییم وقتی از در مدرسه راهنمایی رفتم تو

بغض کردم بخاطر از دست دادن دوستان دوران راهنمایی وقتی از مدرسه دبیرستان رفتم تو

ناراحت شدم  بخاطر از دست دادن دوستان دبیرستان وقتی از در دانشگاه رفتم تو

اذیت شدم وقتی دوستانی دانشگاهی پیدا کردم


کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدم .





نمی افتد بر زمین علم

سپاه قدس میرسد حرم



ح‌سین ق‌دیانی: اولا عذرخواهم از حضرت مخاطب بابت انتشار این عکس! مسلم شأن مردمک چشم مردم دنبال‌کننده‌ی این #قلم هرگز این نیست که به کج‌کاره‌ها بیفتد ولی #زینب هم که باشی، گاهی مجبوری چهره‌ی دختران تیله‌باز کاخ #یزید را تحمل کنی! ثانیا وام می‌گیرم از آن جمله‌ی قصار سیدحسن نصرالله و آن تمثیل را این‌گونه تغییر می‌دهم: «ارزش آدامسی که به کف کفش #زینب_سلیمانی بچسبد، حتما از تمام زندگی حقیقتا کثیف، شیر خشکی و سرشار از حرام‌خواری مهناز افشار و امثالهم بالاتر است!» ثالثا خانم افشار! این مردم، مشغول پرداختن هزینه‌ی رجزهای دختر حاج‌قاسم نیستند، بل‌که دارند کتک از تبلیغات بنفش شما می‌خورند در مدح #حسن_ که تازه #جمعه فهمید تغییر قیمت #بنزین را! ۴۰ سال است دارید علیه سپاه و سپاهی و رجزهای مقدسش، موضع می‌گیرید تا امثال سلیمانی و حاجی‌زاده را از چشم ملت بیندازید ولی کدام بازی‌گر پر فالوئر بمیرد یا کدام روشن‌فکر بمیرد یا کدام حرام‌خوار از تبار توی ننرپیشه بمیرد، مردم آن غوغا و قیامت را می‌کنند که برای «سردار دل‌ها» کردند؟! آری! درد شما و سوزش شما از همین است؛ از این‌که چرا حتی بدحجاب و بی‌حجاب هم، برای سپهبد شهید سپاه قدس، سنگ‌تمام گذاشت و اشک ریخت؟! فریب این فالوئرهای مجازی را نخور دخترک روی سن! باغ‌وحش هم که بروی، قفس میمون بیشترین مشتری را دارد! محبوبیت مجازی اسمش روی خودش است؛ «مجازی» است لیکن سال‌ها شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادید ولی آن‌که جانش را فدای #ایران کرد، هم سوریه زیاد می‌رفت و هم عراق! کجای اروپا نشسته‌ای خمار که از دور، دخت زینبی سردار شهید ما را می‌زنی؟! بیا نزدیک و از فرجام شیر خشک‌هایی بگو که نوش‌جان کردی! و از این‌که عروس آدم نزدیک به ‌نژاد بودی! از این چیزها با ما سخن بگو! این‌قدر زاویه داشتی با نظام، طمع کدام پول، تو را کشاند به این‌سو؟! پول را زدی به جیب و بعد هم طلاق؟! سلیمانی اگر نبود و اگر نبود که دخترش شب‌های بی‌شمار، حتی قبل از شهادت حاج‌قاسم، احساس یتیمی کند، تو عروس داعشی‌ها می‌شدی، نه مردمکان ت! سپاه را؛ هم تو می‌زنی و هم تکفیری‌ها! مزه‌ی آدامست بوی عرق زیربغل ابوبکرالبغدادی می‌دهد! سپاه اگر قرنی یک بار اشتباه می‌کند لیکن منتخب شماها عالیجناب خبط و خطاست و ما مردم داریم تقاص شما را پس می‌دهیم، نه سردار خودمان را! خیلی نگران جان و مال مردمی، اول بیا و تکلیف شیر خشک‌ها را روشن کن! بله! اول، شیرخشک و بعد شیردختر حاج‌قاسم! رجز زینب ما علیه ترامپ بود ولی رجزهای انتخاباتی شما علیه شکم این ملت!

#حسین_قدیانی


+ چی شد ی شدی ؟

تا بخوای ت رو چه معنی کنی 


باید مثل آنهایی میبود که بعد از آش سوزی قطار میگفت خوشبختانه همه بیمه بودند باید مثل آن کسی بود که بعد از اطلاع مردم میگفت من هم مثل شما روز جمعه خبر دار شدم ولی مردانه آمد جلوی دوربین و چشم در چشم مردم خطای یک افسر را به گردن گرفت 
این فضایی به وجود آورد تا کسانی که کینه ی علی از جنگ بدر به دل داشتند را در جنگ احد سینه شکافته و جگر بخورند
این فرصتی بود و هست برای آنهایی که با سپاه به عنوان امنیت منطقه مشکل داشته و دارند پیش کشیده و کینه کشی و انتقام جویی را وسط بکشند
واقعا باید به این قضیه مشکوک بود چرا ریس جمهور آمریکا می آید و توییت میکند که 52 نقطه میزنیم و یکی از مسئولین داخلی میگوید چرا به 290 فکر نمیکنید؟ 
چرا باید ترامپ بعد همان روز که خبر قرنطینه بود و به بیرون درز نکرده بود می آید و میگوید من به این قضیه مشکوکم ؟
بگذریم  که حرف بسیار است و گوش ناشنوا بیشتر 
این حرف ها را نه شما میشنوید و نه مخاطب به خودش میگیرد 
فقط به قول آقای دانشمند من میگویم که در فردای قیامت که سوال پرسیدند من یقه ی شمارا بگیرم که من گفتم و قبول نکردید یا نه ؟!  

+ بسیاری هستند که وقت منفعت خودشان میشود میگویند نیمه ی پر لیوان را ببین و وقتی هم به ضرر منافع شان است میگویند ما را به نیمه ی پر لیوان چکار .

خیلیا الان تو حال دعان 

دستاشونو بردن به آسمون که خدا این مملکت و این مکان مقدس گربه گونه رو از لوث وجودی افراطی هایی که امروز رفتن جلو دوربین و گفتن گردنمون از مو باریک تره و همه ی تقصیراتو به گردن میگیریم پاک کنه میدان برا کسایی که منتظر همچین فاجعه ای بودن باز شده قششنگ تونستن نفرتی که تو وجودشونه رو ابراز کنند

مخصوصا کسایی که تو اینستا همچین حرفایی رو میزنن فالو کردم (نکرده باشمم میخونمشون) خیلی از کسایی که به اسم رفیق صداشون میکنم از این موارد اند بغض گلوی آدم چنگ میزنه و به چشای آدم فشااار میاره کاش منم یه فرد از اون هواپیما بودم

سلطنت طلب و دشمن خوشحال از این که همچین افرادی رو تو خاک ایران پرورش دادن و به منصه ی ظهور رسوندن تا جاشون تو کشور خالی نباشه

از صب منتظر شبکه شش بودم و توضیح سردار حاجی زاده که چه اتفاقی میفته و چطور میخواد توضیح بده

به ما میگن افراطی و بددهن

بذا بگن

بذا خودشونو خالی کنن 

میسوزم بخاطر این که سردار کار سربازو به عهده میگیره و خودشو جلو دوربین سرافکنده میکنه

کانالای خارجی و افرادی که خارج کشورن دارن کار ایران رو توجیه میکنن و میگن تو جو نظامی و جنگ بوده یا میگن درود بر شرفشون که به گردن گرفتن ولی افراد داخلی بدتر از دشمن بدتر از نیش صد ها هزار مار افعی 

ولی توجیه کردن این اتفاق مساویست با پشت کردن به فطرت خوبمون ( که خدا رو شکر اونم نداریم )

کاش خدا بخاطر حرفایی که زده شده و اتفاقایی که افتاد حلالمون کنه صرفا قصد و غرضمون دفاع از پسر بر حق علی ابن ابیطالب امام ای هست و بس

خدایا خودت درستش کن .


حالا یه عده ای دارن از آب گل آلود ماهی میگیرن به کنار 
اونایی که تا بحال از شهادت حاج قاسم حرفی نزده بودن حالا دارن به آمریکا فوش میدن و ناراحتن بخاطر حاج قاسم (این یه اشارس ) بعد هم سر تیتر صحبتاشون شده هواپیمای اکراینی حرفم با اوناست

من تعصب ندارم , اتفاقا میگم کام مارو با پنهون کاریشون خیلی شدید تر تلخ کردن همون طوری که از رهبری هم پنهون کرده بودن تا این که دیشب مطلعشون کردن و در جواب گفتن باید مردم رو اطلاع بدن

علاوه این هواپیما هم نقص فنی داشت چرا که قصد برگشت به باند رو داشت و پرواز رو خلبان لغو کرده بود و وقتی که برمیگشت از منطقه ی حساس نظامی برای برگشت استفاده کرده بود که این اقدام خلبان منجر به این حادثه شده

#سعی_کنیم_لجن_نباشیم .


لیبرال های غرب زده میخواستن هیبت و عظمت و شکوه تشییع 25 میلیونی حاج قاسم رو از مغز ها پاک کنن 
ندونستن که ملت پشت رهبرشون وایسادن 
و با یه حرفشون دوباره قیام میکنن
کاری نکنین تو خونه ی خودتون هم امنیت نداشته باشید
این است اقتدار ملت

حالا بزنم دهنشونو بیارم پایین یا زوده ؟ 
اینم خبر من :)))
بی اندازه خوشحالم





تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Lisa سرای حلمی یو پی اس apc اپـ ـ ـ ـس سیــــــــزده Eric باغ سپیدار Jamie haamfa